سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی عاقلانه

ای برادر قصه چون پیمانه است// معنا اندر وی بسان دانه است// دانه معنی بگیرد مرد عقل// ننگرد پیمانه را گر گشت نقل‏
من یه دانشجوی خوابگاهی هستم با دو دانشجوی دیگر در یک اتاق هستیم. سال سوم پزشکی هستم. دوستی دارم خوابگاهی نیست، ولی در هفته دو سه شب میاد پیش ما. در هزینه ها شریک نمی شود و اصلا در کارها مشارکت نمی کند. گاهی هم بدون اجازه وقتی من نیستم میاد سر وسائلم میره. سختم است تذکر بدهم چه کنم متوجه اشتباهش بشود؟
زمانی شیراز دانشجو بودم یکی از هم اتاقی هایم روز اول با مقدمه ای گفت ی موقع دو سه روز مهمانیم اینها چیزی نیست ولی وقتی با هم قرار است ارتباط طولانی داشته باشیم باید شهردار معین کنیم و هر هفته یکی شهردار بود هزینه ها را در دفتری یادداشت می کردیم حتی من یادمه وقتی می رفتیم حافظیه یا سعدی یا سینما، حتی پول اتوبوس واحد را در دفتر یادداشت می کردیم در حالی که هزینه بلیط چیزی نبود.ولی این طوری همه راحت بودند و کسی ذهنش درگیر نبود که فلانی آویزونه یا چتر بازه. بله یک موقعی کسی دلش می خواست مهمان کنه مثلا برای بستنی اون حرف دیگری بود. دانشگاه امام صادق تهران بودیم. برای تقسیم کار با هم اتاقی های خود برنامه مکتوب داشتیم. مثلا موظف بودیم صبح زود به نوبت برویم نان داغ بربری بخریم. اگر کسی دیر می رفت و نان لواش می گرفت از سوی شهردار و بقیه توبیخ می شد و این امر از او اصلا پذیرفته نبود. در جای خود دوست بودیم و در جای خود قانمندار. باز در یک تجربه خوابگاهی دیگر، هم اتاقی داشتم کلا در هیچ چیزی سهیم نمی شد مگر در خوردن. یکی دو ماه مدارا کردم. به شیوه های مختلف گفتم در زندگی اشتراکی باید مخارج و کارها تقسیم شود. حتی معین شود کدام قسمت اتاق از کی باشد. بعد از مدتی با قرعه دوباره جای استراحت تغییر دهیم، ولی ایشان هیچ جور راه نمی آمد. ناچار روزی به ایشان گفتم: می دونید چرا اول سال تنها ماندی و کسی حاضر نشد با شما هم اتاق شود؟ با تعجب گفت: چرا؟!
گفتم: چون افرادی که تجربه همزیستی خوابگاهی با شما داشتند از رفتارت خسته شدند
شما هم باید دوست تان را با توجه به روحیاتش و شرایط با ترفندهایی متوجه رفتار اشتباهش بکنید.از تکنیک رفتار آینه وار، شوخ طبعی و طنز، پیچاندن و مهارت قاطعیت (نه تندی) و.. می توانید استفاده کنید. مثلا به شوخی و طنز بگید. بلند شود بیا کمک این طوری بشینی خسته میشی.در  تکنیک آیینه سازی رفتاری می توانید روزی که غذا می خورد بدون این که غذا بخری بروی با او که غذا خریده هم غذا بشوی تا شرایط مشابه را متوجه بشود.
گاهی هم از تکنیک پیچاندن استفاده کنید مثلا بگید من کاری دارم باید بروم جایی غذا بگیرید بیار اتاق. امتحانش کن به بهانه ای ازش قرض بگیرید یا به او بگویید دستم بند است نان نداریم نان بخرید یا برو اتاق زحمت بکشید ظرف ها را بشویید من کمی دیر میام ببینید واکنشش چیه. برو مثلا کتابخانه نظم را بهم بزنید خیلی نتونه حساب باز کنه. گوشی را باید خاموش کنی.
ممکن است بگوید من روم نمی شود. سؤال، خود خوری سخت تر است یا این که کمی با کمرویی خود مقابله کنی؟ تکنیک مهم و کلیدی که باید یاد بگیرید مهارت جرأت ورزی است. چون نمونه همین مشکلات در زندگی اجتماعی فردا هم خواهید داشت. در ارتباط با خانواده همسر و همسایه و همکار و...
پیشنهاد می کنم از مرکز مشاوره دانشگاه نوبت مشاوره حضوری بگیرید.
بگید برای یادگیری مهارت قاطعیت (جرأت ورزی) می خوام مشاوره میخوام فرصت خوبی است از دانشگاه استفاده کنید. قاطعیت چهار رکن داره
صراحت+ صداقت+ احترام متقابل+ احترام به آزادی و خودمختاری همدیگر
می تونید با توجه به مؤلفه های بالا با احترام و صمیمیت و صراحت در جمعی صمیمی وقتی او حضور دارد بگوید باید یک برنامه 4 نفره بریزیم. به او هم بگویید شما هم دربرنامه هستید تا حس راحت تری داشته باشید. برنامه را چند قسمت کنید مثلا ورزش و تفریح و دیدن فیلم مثلا برنامه عبادی و مذهبی برنامه درسی مثلا برنامه تغذیه بگید به شوخی شما هم دیگه صاحبخانه هستید و برای این که اینجا راحت باشید روزهایی که هستید در هزینه ها شریک بشویم. می توانید هزینه ها را یادداشت کنید بعد آخر هر هفته یا ماه حساب کتاب کنید. می توانید هم علی الحساب از هر کسی مبلغی معین بگیرید در صندوق اتاق بگذارید.
امثال دوستتون شاید به دلیل عادت به راحتی، تمرین نکردن در منزل و تربیت نادرست، خودشیفتگی یا برون گرایی یا.... مسؤولیت پذیر نباشند.
دوستی در خوابگاه ترفند خوبی داشت به مهمان می گفت تا من چایی درست می کنم مثلا این سیب زمینی ها را پوست بگیر یا این سبزی ها را پاک کن. بقیه می گفتند زشته. می گفت نه این طوری میخوام راحت باشه و اینجا خودشو مهمون حساب نکنه. مهمون ی روزه دو روزه ایشان صاحبخونه است بنابراین کمی بحث را گسترده کنید بعد بکشید به مسائل مالی و کارها و اشتراک در آنها بعدم پیشنهاد شهردار را مطرح کنید. هر هفته یکی مسؤول باشه که چرا ظرفها نشسته است؟ نوبت کی بوده .
ولی همه این ها تکنیک ها یک طرف، مهارت قاطعیت هم یک طرف.
  بازاری ها تعارف ندارند در حساب کتاب می گویند حساب حساب کاکا برادر درست هم هست این اولش شاید تلخ به نظر برسه سوءتفاهم ها را رفع می کنه ولی دوستی را نگه میدارد. رک باشید بهشون بگید ی پتو و تشک و بالش بیاروید خوابگاه برای روزهایی که می مانید بگید این طوری خودتم حس بهتری داری. این که جهتش بدهی مسؤولیت پذیر بشه بهترین خدمته بهش هر چند اول بدش بیاد ولی زیرکانه کارها را تقسیم کنید و با این عنوان که نمیخوام حس مهمان بودن بکنی خودتم بزن به اون درها که واقعا این طوری فکر می کنی. با دوستم عجله داشتیم تو پیاده رو کسی داشت می امد نمی خواستیم اون موقع سلام و تعارف کنیم. گفت می تونی تو چشماش نگاه کنی و آشنائیت ندهی؟ گفتم: میشه؟ گفت: چرا نمیشه؟! موانع تو ذهن خودت است چطور ی روز که کار داری چنین اتفاقی می افته بعد بهت می گویند میگه ذهنم درگیر بود الانم طوری برخورد کن طرف بگه خیلی ذهنش درگیر بود یا با گوشی صحبت کن تو چشماش خیره شو برای سهیم کردن او در کارها بزن به طنز آمیز کردن تصور کنید قرار است فیلمی پر کنید. من تجارب را منتقل کردم سایت مرکز مشاوره دانشگاه بروید جزوه قاطعیت و جرات ورزی باید باشه استفاده کنید
خانم هایی در محیط بیمارستان مزاحمت هایی دارند از سمت همکاران و پرسنل گاهی حضوری و گاهی اینترنتی جرأت ورز نبود سبب میشه سالها خودخوری کنند
و خودخوری سبب بیماری های سایکوسوماتیک مثل مشکلات گوارشی و گرفتگی عضلات و.. میشه زحمت رک بودن قاطعانه بیشتر است یا عوارض قاطع نبودن؟ قطعا دومی بنابراین برای حضور در جامعه همان طور که گواهی رانندگی لازمه گواهی قاطعیت لازمه تمرینش هم از خانواده، مهدکودک،بعد مدارس بعد خوابگاه و... شروع میشه بنابراین این را فرصت بدانید
موفق باشید
خدا یار و نگهدارتون

 


مشخصات: لیسانس، 28 ساله، مرد، متاهل، شغل آزاد
مشکل اصلی:  یکسال پیش در یک مکان مذهبی با یک خانومی آشنا شدم ایشون متاهل و دارای دو فرزند که شش سال از من بزرگ تر هست آشنا شدم
خودمم متاهل و بدون فرزند. زندگیم پر از مشکل و ناراحتی بود. ایشون هم همینطور. این باعث شد ارتباطمون خیلی قوی بشه. زنم بعد از یک ماه از آشناییم با این خانوم رفت خونه پدرشو منم از خدام بود که فرصتی که این نیست راحت با این خانوم جدید ارتباط داشته باشم بدون دردسر. خلاصه الان یکسال گذشته و منم دنبال زنم نرفتم و تصمیم گرفتم با این خانوم جدید ازدواج کنم. حدود هفت ماه هست که اجازه نداد شوهرش باهاش ارتباط داشته باشه. آیا زندگی آیندم با این خانوم جدید که عشق و علاقه زیادی بینمون برقرار شد و اختلافات خیلی کمی باهم داریم به صلاحم هست یا خیر. ما دوتامون زندگیامون مشکل داشت و بخاطر آبرو و دلسوزی طلاق نگرفته بودیم ما گناه نداریم تو این ازدواج موندیم
تاریخچه و وضعیت روانی: بیماری خاصی ندارند.
به نظرتون مذهبی بودن شما سبب نمیشه بعدا حتی ازدواج هم بکنید حس گناه دست از سرتون بر نداره؟
دوم این که به نظرتون شما یا ایشان اگر ازدواج کنید بعد از مدتی که در روال زندگی بالا و پایین زندگی افتادید بدبین نمیشید به هم ؟ که او که متاهل بود اون موقع با من در ارتباط بود چه تضمینی هست فردا که سر موضوعی بحثمون شد با فرد دیگری وارد رابطه نشه؟
این دو را به طور خاص گفتم چون در تجارب مشاوره ای می بینیم بحث گناه داشتن یا نداشتنش با من نیست با باورهای خودتان است تصور کنید من ی مشاوری هستم که چینی هستم دین خاصی ندارم فقط تجاربم را با افراد مذهبی گفتم
مورد دوم؟ شما هنوز وارد زندگی نشدید که نگرانی باشه یا نباشه.
نکته بعدی برخی از آشنایات که غرب و اروپا را تجربه کرده اند می گویند زیاد داریم افرادی که 6 سال 7 سال با هم در ارتباطند ولی وقتی رسما زیر یک سقف می روند هر روز جنگ و دعوا دارند
چرا مامانت اینو گفت؟
چرا برای مامان خودت کادو گرفتی برای مامان من نگرفتی؟
چرا بچه ها میایند حس می کنم گرم نیستی؟
خودتان را بگذارید جای شوهر این خانم حس کنید زنتو میخوای و طلاق ندادی، ولی زنت به فرد دیگری بگه سردیم و میخوام طلاق بگیرم و با او وارد رابطه بشه.
مذهبی هستی و برنامه خدا را قبول داری. می دونید خدا میگه تا طلاق کاملا جاری نشد. جایز نیست از زن شوهر دار خواستگاری کنید؟ در عوض توصیه شده تلاش کنید زندگی زن و شوهران را که سرد شده گرم کنید.
می دونم در زندگی خودت اذیت شدید ولی این راه خیلی پر پیچ و خمی برای رسیدن به آرامش است آخرش هم معلوم نیست چه شود. ی مرد اگه به هر دلیلی نخواد زنش و طلاق بدهد اگر ی وکیل هم مسیر را یادش بدهد می تواند ده سال تا طلاق داستان را بکشاند این را دائم در مشاوره ها می بینیم. وقتی طلاق کامل داد بروید خواستگاری.به چند دلیل حتما مشاوره پیش از ازدواج را جدی بگیرید
1- زیاد بودن سن ایشان و مرسوم نبودن در فرهنگ ما به خصوص اگر خانواده به ویژه مادر و خواهر هم این را نپسندند و فردا در زندگی باهاش راه نیایند ی مهمون بیاد با گریه برمی گرده
اینو را هر روز می بینیم مشکل اینه که فردا وقتی ببینی روز عید و سیزده و دور همی های سال دائم او می رود خونشون و فامیلش میاد خونه تون حس بدی خواهی داشت همونا وقتی سر چیزی بحثتون بشه می گویند تو هم مثل خانواده ات سردی اینو باید در جلسات مشاوره پیش از ازدواج بررسی بشه
2. حضور دو فرزند. مادری که دو فرزند داره اگر با خودش باشند و شوهرش اذیت کنه و نفقه نده بارش رو دوش شماست چطوری در فرهنگ ما اگر بچه بد هم باشه نامادری را بد می دونند حتی مهربان هم باشه در زندگی هر چیزی بشه ی دعوا هست که تو اذیتشون کردی تو بد رفتاری کردی ..... یعنی آخرش او بدبینی فرهنگی هست یعنی کمربند را برای زندگی پر چالش باید سفت و سخت ببینید
- مشاور پیش از ازدواج با آزمون و مصاحبه ها و تمرین هایی که میده در آخر نظرش را میگه که به اعتقاد من این ازدواج ریسکش در چه حدی است. کتاب همسرگزینی و منابع خودیار را از اینترنت سرچ کنید ببینید برای انتخاب همسر متخصصان دنیا چقدر کتاب نوشته اند. بنابراین به قول اریک فرومازدواج کردن ساده نیست و ساده انگاری میشه ایشان در کتاب هنر عشق ورزی میگه وقتی ما می رویم ی ماشین را قیمت بذاریم نباید انتظار داشته باشیم فقط به به وچه چه کنه باید بگه این مشکلات و عیب ها را هم داره
تا در تصمیم گیری بتونیم دقیق تر تصمیم بگیریم اریک فرم دانشمندی مشهور است میگه
در دنیا هیچ اتفاقی مثل ازدواج پر آسیب نبوده و هیچ اتفاقی این قدر با آن همه آسیب ساده انگاری نشده انسان ها طلاق می دهند برای یافتن مزه رابطه ای شیرین سریع تصمیم به ازدواج می گیرند و در دام عشق واکنشی می افتند
- گفتید من جای شوهرش بودم طلاقش می دادم. خب این نظر شماست. از سویی دیگر آیا می دونید این خانم ممکن است به دلیل بیماری روحی گرفتار عشق و وابستگی بیمارگون به شما شده باشد و وقتی درمان شود احساس گناه شدیدی کند که چرا این کار را کرده است و عمری خودش را سرزنش کند؟
- وقتی ماشین را نمی شناسیم برای قیمت می بریم نزد متخصصش برای ازدواج برای تشخیص این که دو نفر از جوانب مختلف از جمله صفات شخصیتی چقدر تناسب دارند باید نظر متخصص ازدواج را بگیریم با این اطمینان چرا مشاوره گرفتید؟ عجیب نیست؟
برای من عجیب نیست
چون می تونم تحلیل کنم و سالیان سال موارد مشابه شما دیدم
من در مشاوره های حضوری ام ی سؤال قبل از شروع می پرسم
که اگر به تخصص روان شناسی و تجاربم اعتقاد دارید اگر بعد از مصاحبه ها و آزمون ها و تمرین نظرم این بود ریسک این ازدواج پر خطر است چه می کنید؟
معمولا افرادی که حس وابستگی شدیدی دارند سکوت می کنند
و برخی می گویند به این فکر نکرده بودیم
و برخی که رک هستند می گویند ما تصمیم خودمونو گرفتیم
و متاسفانه
می روند و خیلی زودتر از چیزی که تصور کنند با مشاجره ها شروع میشه و ....ختم به جدایی میشه
  
- شاید هم متخصص بررسی های لازم را کرد و در مورد شما گفت ریسکش کم است
ولی چیزی که هست بدون مشاوره ازدواج اصلا و ابدا تصمیمی نگیرید حتما همین را هم با مشاوره طلاق دهید برای این که فردا اذیت نشید و اون حس گناه دست از سرتون برداره
به ایشان بگید که رابطه را قطع کنیم وقتی طلاق کامل صورت گرفت خبرم کنید
- همین الانش شوهرش بفهمه و سندی داشته باشه که وارد زندگی اش شدی و از زنش خواستگاری کردی می تونه به دادگاه بکشونه و دادگاه تعزیر 99 ضربه شلاق داره
موفق باشید

 

 


پرسش: در دوره دانشگاه با دو پسر ارتباط داشتم و حسی که اون رابطه داشت و قلبمو می لرزوند را در زندگی با شوهرم حس نمی کنم چطور شوهرم را عاشق کنم که قلبم بلرزه؟
پاسخ: معمولا حتی افرادی که دردوره عقد عاشقانه برخورد می کنند با رو شدن انتظارات و وظایف زندگی این احساس سرد میشه حتی از این بالاتر در آمریکا 94 درصد ازدواج های عشقی به جدایی ختم شده
کتاب زبان 5 عشق اثر گری چاپمن را ببینید ایشان 5 زبان عشق را بیان می کنه. میگه زن و شوهر لازم است این 5 زبان را بدانند
مثال ممکنه یک نفر دوست داشته باشه شوهرش ابراز عشق کنه
ولی دیگری از لمس و تماس بدنی خیلی حس خوبی بگیرد
برای همین مثلا چنین خانمی گاهی به بهانه تلاش می کنه مثلا همسرش به او دست بزند
مثلا میگه کوفته ام ی ماساژ میدی
یا میگه کمرم میخواره دستی بکش
راستش اینها برای توی فیلم های هندی است
دنبالش باشی نقد را از دست دادی
برخی از آشنایان که اروپا هستند یا زندگی در غرب را تجربه کردند گویند اینجا دختر و پسر 5-6 سال با هم عاشقانه برخورد می کنند
خیلی رمانتیک
ولی وقتی می روند زیر یک سقف از این رو به اون رو میشن
برای همینه در کتاب هنر عشق ورزی اریک فروم میگه
دنبال شیفتگی نباشید چون خیلی ها بارها جدا می شوند و زندگی جدیدی را شروع می کنن
بلکه در یکی حس رمانتیک قوی حاکم بشه
ولی معمولا بعد از دو سال این حس سرد میشه
از نظر علمی ریشه های دوستی خیلی عمیق تر از عشق است
گفتم حس رمانتیک هیجانی است که زود فروکش می کنه
ولی صمیمیت این طوری نیست
کتاب به وقت صمیمت را بخونید
از دکتر محمد زارعی نشر مهرستان است  دقت کنید
محبت سفارشی نیست
تزریقی نیست
باید بجوشه  به این رمز و راز زندگی زناشویی موفق فکر کنید
عشق رمانتیک واقعا گذرا است
در رابطه دوستی این عشق ها خیلی خیلی زیاده چرا؟
ببینید شنیدید بچه ها خاله را چی تعریف می کنند؟
می گویند خاله همان مامان مهربان است
یعنی چی؟
یعنی مامان برای فرزندان خواهرش مهربانه
و خاله برای فرزندان خواهرش
ولی فرزندان هر کدام می گویند مامانمون برای فرزندان خواهرشون خیلی مهربان انند
چرا این طوریه
چون خاله از دور فرزند خواهرش را می بینیه و حس می کنه هر چه فرزندش از کمالات نداره در این هست
و چون با هم زندگی نمی کنند اصطکاک ندارند
ولی همان خاله اگر بیایید همسایه بشود و روابط بیشتر بشه
دیگه مثل مامانش میشه
من نویسنده ام
کتاب هایی دارم
برای بیان مطالب ناب روان شناسی از تمثیل استفاده می کنم
در این زمینه کتاب هم دارم
یکی از دست اندازهای خوشبختی شما مقایسه همسرتان با روابط قبل از ازدواج است
کتاب عشق ویرانگر را حتما بخونید
تازه می فهمید که برخی از افرادی که قدرت جذب قوی دارند
و در معاشرت کولاک می کنند اختلال شخصیت دارند
اینها در مخ زنی معرکه اند
ولی وقتی ارتباط پایدار میشه و دوام پیدا می کنه یواش یواش رو میشه شخصیتشون
فیلم ملی رو راه نرفته اش را دیدی؟
فیلم رگ خواب؟
فیلم قرمز؟
فیلم وقتی ماه کامل شد؟
اینها را ببینید در فکرتون تجدید نظر میشه
تازه می فهمی که می تونه ی فردی که فاز عشقی داشته باشه بیمار باشه
و تمااااااااامش خودخواهی باشه
حداقل فیلم ملی را ببینید
چرا برخی عاشق برخی دختران می شوند
براشون شعر میگن
گریه می کنن در فراقشون
ولی وقتی پدرشون مخالفت می کنه از در تهدید وارد میشن
یا اسید می پاشند؟
چون عشق آنها بیمارگون است
من سالهاست مشاورم
در مشاوره های حضوری این حرف شما پر تکرار است
به خصوص در مشاوره های ازدواج
آزمون گرفتم و مصاحبه کردم میگم ریسک ازدواجتون بالاست
جمله بالا را می گویند و برخلاف نظرم می روند ازدواج می کنند ولی همان قلب دروغ گو از آب در میاد
با واقعیات زندگی داستان زیر و رو میشه
فکر می کنید در اروپا که گفتم
قلب اونا در دوستی چی می گفته؟
اونا هم همین حس را داشتند ولی متن زندگی پر اصطکاک است
هرکه در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنه‌ی کوه تحمل دارند

 



جملات اروین یالوم - نویسنده کتاب وقتی نیچه گریست

«این خطایی دردناک و جدی است که آغاز روانکاوی و روان‌درمان‌گری را صرفاً در کارهای فروید و یونگ بدانیم و جستجو کنیم.»

این نکته‌ای است که ایروین یالوم نویسنده کتاب وقتی نیچه گریست در گفتگو با نشریه Independent مطرح می‌کند.

او در ادامه توضیح می‌دهد که متفکران و فیلسوفان از آغاز تاریخ، در جستجوی پاسخ سوالاتی بوده‌اند که امروز در روان‌درمانی به آن‌ها پرداخته می‌شود.

به همین علت من بسیار فلسفه خوانده‌ام: افلاطون و ارسطو و دیگران.

یالوم برخلاف فروید بر اینجا و اکنون تاکید می کند