مشخصات: من 16 سالم، دبیرستانی ام و پسرم. پدر و مادرم لیسانس هستند. فرزند اولم.
معلممون خیلی اصرار میکنند که ساعت مطالعه مون رو ببریم بالا من هم تقریبا حداقل روزی 3 ساعت درس میخونم حالا در این مسیر من به 10 ساعت هم رسوندم ساعت مطالعه ام اینها مقدمه بود همه برای اینکه بگم مادر من وقتی بهش گفتم هفته قبل من 10 ساعت خوندم در یک روز باور نکرد و ریشخند زد و لافتصله در روز های بعد ساعت مطالعه ام کاهش شدیدی پیدا کرد و فقط برای همین یک مورد نیست که من در رسیدن به هر هدفی که برای خودم تعیین کردم وقتی داشتم به یک سطح خوبی میرسیدم مادرم شروع به تحقیر و پوزخند زدن و تیکه انداختن میکرد و این فشار روانی ای که در من ایجاد میشد من رو زمین میزد این مشکل رو چیکارش کنم واقعا. تقریبا از هر 100 مورد 1 بار شاید شده باشه که مادرم من رو باور کرده باشه. پدر من اکثرا من رو باور دارند آخه ایشون مادر من هستن. هیچوقت نشده که حرفی درباره من بزنن و رو من تاثیر نزاره
مشکل اصلی:
وضعیت روانی و تاریخچه:
وضعیت روانی و تاریخچه:
رفتار مادرتان باید بررسی بشود و من دسترسی به ایشان ندارم ولی حتی در بدترین شرایط هم تصور کنید نباید متوقف شوید گفتید پدرم باورم داره
tit for tat
به قول انگلیسی زبان ها این به اون در یعنی شما به پدرتان تمرکز کنید
نکته مهم تر این که انگیزه را درونی کنید نه بیرونی
بچه ها عاشق و تشنه بازی هستند هر کاری بکنیم ی جور دیگری باید بازی کنند
اتو را بگیریم با کارد بازی می کنند کارد را بگیریم از میز بالا میره
چرا چون اصل میل به بازی کردن در ذاتشونه حرفتون را قبول دارم وقتی والدین تشویق کننده باشه قدرت موتور انگیزه ما خیلی بالاتر میره ولی تصور کنید مثلا والدین ما روستایی هستند یا مثلا سرایدار هستند و چیزی از درس سر در نمیاورند فقط می دوند که شکم بچه هاشونو سیر کنند
بیرواند دروازه بان ملی است
از شدت نیاز کارگری می کرده کسی باروش نداشته
ولی گمشده خودش را پیدا کرد و دنبالش رفت
سعی کنید با موفقیت هاتون نظرشونو برگردانید
کتاب راز پیروزی مردان بزرگ را بخونید
کتاب را سایت کتابخانه قائمیه اصفهان داره از اینترنت سرچ کنید
ان شاالله موفق باشید
کتاب را بخونید خیلی مفیده
دوستانی گزینش کنید که اهل مطالعه باشند
چشمتون بی بلا
خدا نگهدارتون