مُراجع: پسر 19 ساله، طلبه سابقه وسواس فکری و عملی دارم اضطراب دارم
بنده چندتا مشکل دارم اول اینکه به شدت عصبانی هستم ولی نه به این شکل که دعوا کنم و بروز بدم
از رفتار دیگران عصبانی میشم حتی از رفتارهای عادیشون مثلا موقع غذا خوردن موقع خندیدن زیادشون
و یا وقتی که یه مشکل کوچیک خانوادگی پیش میاد و ذهنم این مشکل رو بزرگ میکنه و باعث عصبانیتم میشه یعنی در درونم یه حس خیلی خیلی بدی پیدا میکنم میتونم بگم بزرگ سازی مشکلات برای من، یکی از اصلی ترین عوامل عصبانیت درونیه و وقتی هم که اینجوری میشم تا چندساعت از فعالیت هام عقب میوفتم مثلا دیگه نمیتونم به راحتی درس بخونم
مشاور: این جمله را کامل کنید بزرگوار
یا با دیگران ارتباط برقرار کنم کدوم جمله؟
مشاور: من از خندیدن و غذاخوردن دیگران عصبی می شوم چون این کارشون برای من این معنی را داره که:
مُراجع: راستش صدای خندیدن زیادشون باعث میشه اعصابم بهم بریزه و ذهنم شلوغ بشه. و همینطور صدای غذا خوردنشون که مثل خندیدن اعصابم رو آزار میده
مشاور: وقتی می خندند یا غذا خوردنشون صدا داره اون مقوع چه فکری تو ذهنتون میاد؟
مُراجع: گاهی اینکه چرا نمیفهمن در جمع عمومی نباید اینطور غذا خورد؟
مشاور: 1.موقعیت: غذا خوردن+ خندیدن+ ...
2.هیجان: خشم و اضطراب
3. فکرها اون موقع:
2.هیجان: خشم و اضطراب
3. فکرها اون موقع:
خندیدن چطور؟ اینم همان فکر میاد؟
مُراجع: و گاهی هم همین که اعصابم از موضوعات مختلف ناراحته و این باعث آشفتگی ذهنم میشه خندیدن هم همینطور. ذهنم رو بهم میریزه و قدرت تمرکز رو ازم میگیره. و گاهی همون بی فرهنگی رو برام تداعی میکنه
مشاور: اگر این فرض درست باشه که در جمع نباید اون طوری غذا بخورند یا بخندند این برای شما چه معنی ای داره؟
مُراجع: این معنا که بی فرهنگن. و از این موضوع که به حقوق دیگران احترام نمیزان اذیت میشم و شدیدا بهم فشار روحی میاد. ولی خب در اکثر مواقع این فشار روحی رو بروز نمیدم
مشاور: فرض این که کارشون بی فرهنگی شما را به هم میریزه چون برام این معنی را داره که به حقوق دیگران احترام نمیذارن
مُراجع: درسته
مشاور: فرض این که با اون کارشون به حقوق دیگران احترام نمیذارن برای شما چه معنی ای داره؟
مُراجع: دیگه معنای خاصی نداره همین که احترام نمیزارن و ذهن من رو اشفته میکنن، باعث خشم میشه
مشاور: یعنی نگران دیگرانید ؟ خودتان مهم نیستید؟یا این که به شما احترام نمیذارن؟
مُراجع: به این که به من احترام نمیزارن
برشی دیگر
مشاور: ی سؤال؟
مشاور: ی سؤال؟
مُراجع: بفرمایید
مشاور: تصور کنید سی نفر جوان جایی باشند و شاهد این نوع غذا خوردن و خندیدن باشند چرا اونا اینرا بی احترامی به خودشون نمیدونن؟
مُراجع: به نظر من چون اهمیتی به ذهن و آشفتگیش و احترام گذاشتن نمیدگ
مشاور: به نظرتون چقدر حرمت ما به خودمون بستگی داره؟به پیامبر و ابوذر و سلمان توهین می کردند آشغال رو سرشون می ریختند فحش می دادند، می گفتند دیونه و جن زده و....
دو صحنه را تصور کنید:
1- بنده خدایی میاد دم گوش شما ملچ و مولوچ می کنه یا هقهق می خنده تا اعصابتو به هم بریزه
2- بنده خدایی شیوه غذا خوردنش نزد معشوقشم همین طوره صدا می کنه اون طوری می خنده
2- بنده خدایی شیوه غذا خوردنش نزد معشوقشم همین طوره صدا می کنه اون طوری می خنده
کدام اعصاب خرد کن تره؟
مُراجع: اولی
ولی خب دومی باید روشش رو درست کنه
مشاور: فکر کن اصلا نمیخواد درست کنه
شما رستوران داشته باشی یا قهوه خانه بیرونشون می کنید؟
شما رستوران داشته باشی یا قهوه خانه بیرونشون می کنید؟
یکی یکی می روی میگی این طوری بخند این طوری غذا بخور؟
مُراجع: اگه دیگران ازار ببینن بله
مشاور: اگه بهت بگه بتو چه؟!!به تو هیچ ربطی نداره. چی میگی؟
مُراجع: میگم این روش شما اشتباهه و دیگران رو اذیت میکنه
مشاور: میگه به خودم ربط داره دنیا بزرگ برو جایی دیگه
مُراجع: خب تو رستوران منه
مشاور: این طوری دو روزه باید رستوران را ببندی
مُراجع: خب چجوری میشه تحمل کرد
مشاور: فکر کن همسایه داشته باشی صدای خنده شون باید
بخوای گیر بدهی فردا کمی آب از منزلتون نشت کنه جنگ راه می اندازه
مُراجع: درسته
مشاور: برای همین گفتن در اسلام که چشم پوشی و مدارا با مردم نصف خوشی است و خردمندی
مُراجع: ولی سخته
مشاور: پیامبر و مبلغان ادیان مبلغ با بردگان و فقرا و زندانیان و...هم سفره میشوند اگر می خواستند همش تذکر بدهند که همه تار میشدن در سابقه مشاوره هاتون دیدم و رفتارهای وسواسی هم دارید ببینید روزانه 60 هزار فکر میاد تو ذهن افراد معمولا فکرها را آزاد میذارن از ی در میاد از دری دیگه میره این که ما نمی تونیم فکری را بذاریم بره و جدی اش میگیریم ضعف مردم نیست. مشکل ماست که انعطاف نداریم
بله قبول دارم خوبه مردم آداب معاشرت را رعایت کنند ولی اگر قانونش کنیم که باااااااید رعایت کنند وقتی رعایت نکنند به هم میریزیم
بایدسازی و الزام سازی و فاجعه سازی و به خودگیری از خطاهای شناختی است که باید خنثی کنیم وگرنه از ترکشهایشان بی نصیب نمی مانیم مثل همین رنج هایی می برید