امین جان! وقتی ما بی هدف زندگی میکنیم، ذهن مان آزاد و خالی نمیتونه باشه. ذهن ما خوراک می خواد. ما باید با درس خوندن، با فکر و کار سازنده، با م و استفاده از تجربه دیگران، با روابط خوب خود با اطرافیان، به ذهن مون خوراک خوب بدیم وگرنه حیوون ذهن مون، افکار مزاحم و خیالات آشغالی رو به جای علوفه مفید می خورن و باغ دلمون رو علف های هرز می گیرن. یا همین حوض رو ببین. چند روز خونه شما بودم، دیواره هاش پرجلبک شده و آبش بوی گند می داد. برای چی؟ برای اینکه راکد بوده و جریان نداشته. درخت وجود من و تو هم باآب حرکت و هدف داشته که تازه و شاداب اند، وگرنه خیلی زود افسرده می شن. من هم مثل تو، اگه این چند روز کنارم نبودی، من هم راکد می شدم و بی حوصله. باید حرکت کرد، برنامه و هدف داشت. زندگی شهری و امروزی خیلی راحتی و «آسایش» به ما می ده ولی برنامه و فعالیت نداشته باشیم، مثل بنزین «آرامش» مون می پره. اوقات فراغت و تفریح برای نشاط بیشتر و تجدید قوا است نه به معنی عاطل و باطل بودن. خواب و استراحت و فراغت برای ما باید مثل استراحت و توقف ماشین در تعویض روغنی و پمپ بنزین باشه تا انرژی کسب کنیم و به حرکت ادامه بدیم وگرنه بیکاری و استراحت از حد بگذره ما هم مثل این تراکتورم که مدت زیادیه روشن نشده، باطری خالی می کنیم.
امین جون! خسته ات نکنم و سرت رو به درد نیارم. این زبون بسته بهونه خوبی شد که حرفی رو که از خونه تون تو دلم داشتم و لحظه شماری می کردم رو این جوری بهت بگم. این حرف هام رو آویزه گوشت کن. می خوام گاهی بیایی سر قبرم و به جاش یه خدابیامرزی برام بگی.
پدربزرگ چند سالی است که در کنار مادربزرگ در قبرستان علی آباد آرام گرفته است ولی اگر راهنمایی های او نبود، امروز من یک نویسنده موفق نبودم. گفته های او نقشه یه گنج معنوی بود که برام به ارث گذاشت.
محمدحسین قدیری، خانه خوبان، ویژه خانواده ها، شماره 45، شهریور ماه 1391، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ص 14-15.
کلید واژه ها
مدیریت ذهن
قوه خیال
نشخوار ذهنی
نگرانی
اضطراب و دلشوره از آینده نامعین