سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی عاقلانه

ای برادر قصه چون پیمانه است// معنا اندر وی بسان دانه است// دانه معنی بگیرد مرد عقل// ننگرد پیمانه را گر گشت نقل‏

عاشورای مثبت

دکتر محمود گلزاری - روانشناس

مبارزه خونینی که حسین بن علی (ع) در سال 60 هجری- به همراه گروهی که شمار آنان از مرد و زن و پیر و جوان و کودک به کمتر از صد نفر میرسید- با جنگجویان مزدور یزید بن معاویه برپا کرد و در یک نیمروز عاشورا، به شهادت او و اسارت زنان و کودکان همسفرش انجامید، توفانِ خشم مقدسی را برانگیخت که از آن زمان تا همارة تاریخ، کاخهای ستم بنیاد حاکمان را میلرزاند و نابود میسازد.
«عاشورا، با شوری که به پا کرد و شعوری که گسترد و خروشی که درانداخت و تحولی که آفرید و آتشی که در ارواح افکند و تحرکی که به جان ها بخشید، و بیداری ای که در ملت اسلام ایجاد کرد، و حرکتی که به آبادیها و شهرهای اسلام داد، و انقلاب هایی که پدید آورد، اسلام را بیمه کرد و قرآن را برای بشریت نگاه داشت و تداوم اسلام را تضمین نمود... . مطّلعان می دانند و اعتراف می کنند که امروز بشریت هرچه دارد، از راه تمدن اسلامی و دانش و فرهنگ مسلمانان دارد، و تمدن اسلامی مرهون عاشورا است. زیرا اگر عاشورا- با فوران عظمت و طنین حماسه، و صلابت حضور در ژرفای رسالت خویش- جلوِ سیل بنیانکن جاهلیت اموی را نگرفته بود، و دسیسه های دربار بیزانس در همکاری با دربار دمشق را خنثی نکرده بود، اسلام در همان سدة نخست و دهه های آغاز سدة دوم، با آن عملکردها و دسیسه ها نابود می گشت و آثار سازندة قرآن کریم از میان برداشته می شد، و علم و فرهنگ و اخلاق و تحولی که اسلام آورده بود، از میان میرفت و قرآن به صورت چند نسخة قدیمی درآمده، از دسترس خارج میگشت و جاهلیت عود می کرد، و چیز چندانی از اسلام و آثار تربیت اسلامی برجای نمی ماند تا به سدة سوم و چهارم و پنجم برسد، و آن همه مسجدها و مدرسه ها و کتابخانه ها و دانشمندان پدید آیند، و آن تمدن شکوفای غنی ظهور کند، و هزاران جلد کتاب در رشته های مختلف علوم گوناگون تألیف گردد، و سپس اینها همه به دست آیندگان افتد، و نخستین کتابی که پس از اختراع چاپ، در شهر رُم- مرکز یکی از بزرگترین امپراتوری هایی که تأثیری جاوید در تمدن مادی و معنوی جهان داشته است- به چاپ برسد، کتاب قانون در طب باشد، از یک طبیب و دانشمند بزرگ مسلمان، حسین بن عبدالله بن سینا. پس درست است اگر بگوییم این تمدن کنونی، در وجوه مثبت خود، زاییده عاشورا است یا دستکم، مدیون و مرهون عاشوراست. اگرچه خود، متأسفانه عاشورا را نمی شناسد و از آفرینندة حماسه عاشورا آگاهی ندارد. پس همین انسان غربی که امروز این گونه از مظاهر و تمدن نو، و از وسایل صنعتی و طبّی و علمی و فنی و رفاهی و تهاجمی استفاده میکند، مرهون تاریخ اسلام و علم و تمدن اسلامی است. و تاریخ کنونی، تداوم خود را به برنگشتن کلّی به اوضاع جهل و جاهلیت عربی و ارتجاع اموی را، مرهون قیام بیدارگر و آفتابآفرین عاشورای حسین و شهادت امام حسین (ع) و خاندان و یاران اوست. بنابراین انسان تمدن جدید نیز باید به «واقعة عاشورا» اهمیت دهد و حق آن را پاس دارد.»
«اما از سر درد و دریغ میگویم، افسوس که شیعه بیشتر بر مصائب عاشورا گریست و کمتر در مسائل عاشورا اندیشید. شیعه عاشورا را نگاه داشت لیکن درست نشناساند. آفرین بر او که نگاه داشت و دریغا از او که نشناساند.... هر قطرهای از اقیانوس عاشورا، یک شعور ناب قوی و یک محتوای ژرف غنی، و یک مکتب آموزندة انسانی، و یک ترتیل خونبار آیات قرآنی، و یک سجدة مترنم نورانی، و یک سیال حیات آفرین اخلاقی، و یک حماسة پویا در صیرورت آهنگ بشری است. »2


عاشورا و روانشناسی
نهضت حسینی را می توان از جنبه های گوناگون در علوم انسانی معاصر مطالعه کرد: زمینه های فرهنگی، عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جهان اسلام در قرن اول هجری، تبیین رفتار مردم کوفه، شام، مدینه و مکه و به خصوص شرکت کنندگان مستقیم در آن رویداد بزرگ از نظر روانشناسی اجتماعی و تحلیل و بازشناسی شخصیت و اختلالهای شخصیتی سران کفر از دیدگاه روانشناسی بالینی بخشی از کارهایی است که انتظار میرود پژوهشگران دینباور و ژرفاندیش دانشگاه و حوزه به آن بپردازند.
از سوی دیگر، عاشورا عرصة رویارویی فضیلت های انسانی و رذیلت های بشری است. در گروه کفر، بیپروایان آلودهدامنی همچون فرزند مرجانه، که پدرش شناخته شده نبود و امام حسین (ع) او را زنازادة فرزند زنازاده می-نامید، جای داشت، و یا ده نفری که بعد از شهادت امام والایی ها، سینه و پشت آن حضرت را لگدکوب سم اسبان خود کردند و به گواهی ابوعمر زاهد، نسب شناس آن زمان، همه حرامزاده بودند! و در مقابل، در گروه خداباوران نستوه، فرزندان دامنه ای پاک و مستوری که پرآزرم، پارسا و آزاده تربیت شده بودند. یک طرف ، کسانی همچون «شبث بن ربیعی» قرار داشتند: مظهر بی ثباتی شخصیت که در هر زمان با اندک نسیمی از سوی قدرت حاکم، به آنسو میرفتند و در مقابل، دلاورمردانی که در راه دفاع از حق، لحظه ای تردید و سستی به خود راه ندادند و سرانجام شهید شدند. بررسی علمی و امروزین این مطالب، غیر از عصری کردن تاریخ پر فراز و نشیب اسلام، دریچه های جدید و جذابی را بر دانش روانشناسی می گشاید و آن را از بنبست مادی نگری می رهاند.


عاشورا و روانشناسی مثبت
روانشناسی مثبت که رویکرد اصلی روانشناسی در هزاره سوم میلادی نام گرفته است، بر این باور است که نگاه منفی و بیمارمدارانه به آدمی، هم باعث غفلت از جنبه بیشتر سالم و روشن انسان میشود و هم بسیاری از مردم را نسبت به این علم مفید و راهگشا، بی مهر و دلزده میکند. «مارتین سلیگمن» و «چیک سنت میهای» دو نفر از پایه گذاران اصلی این رویکرد، در شمارة 55 مجله «روانشناس آمریکایی» (2000) برای روانشناسی مثبت سه سطح یا حوزه تعریف کرده اند:
1- هیجانهای مثبت مانند: شادی، لذت، رضایت از زندگی، عشق، آرامش، صمیمیت، امید، خوشبینی، نشاط، خنده و شوخی
2- فضیلتها و صفات فردی مثبت که حالات و الگوهای رفتاری پایداری هستند. مانند: شجاعت، پشتکار، صداقت، خرد....
3- نهادها و سازمانهای مثبت چگونگی پایهگذاری و نگهداری نهادها و مؤسسه های مثبت نظیر خانواده، مدرسه، اداره و شهر و گسترش کارکردهای مثبت آنها.
سلیگمن در کتاب « شادکامی اصیل» با استناد به پژوهش های روانشناختی نشان میدهد که برخورداری از هیجانهای مثبت، سلامت جسمی، روابط دوستانه، روحیه یاریرسانی به مردم، گشودگی ذهن، معنویت و کارآمدی را افزایش و گسترش میدهد. علاوه بر اینها، هر هیجان مثبت، هیجان های مثبت دیگری را نیز تقویت میکند. شادیها به دو گروه بزرگ شادی های حسی و گذرا و شادی های اصیل و پایدار تقسیم میشوند. شاید گذرا یا نشاط، از طریق رفع نیازهای جسمی، پیوند با طبیعت، ارتباط با دوستان صمیمی، شوخی و خنده و نیایش با خداوند، بهدست میآید. شادیهای پایدار که به مفهوم خوشبختی نزدیک است، ترکیبی است از شادیهای حسی، برخورداری از صفات مثبت، غرقه شدن در فعالیتهای سازنده و هدفمندی و معناداری در زندگی.
شادی و آرامش ناشی از فضیلت های انسانی، بسیار ژرف، گسترده و بادوام است. روان شناسان مثبتگرا، شش فضیلت اصلی و بیست و چهار صفت را که به آنها نیرومندی های منش می گویند، مشخص کرده اند. 3


نگاهی گذرا به تاریخ عاشورا
معاویه در پانزدهم رجب سال60 هـ.ق در سن هفتاد و پنج سالگی در دمشق درگذشت و بنا به وصیتش، یزید پسر هوسران و شرابخوارش جانشین او شد. یزید به پسرعموی خود ولید که فرماندار مدینه بود نامهای نوشت که از امام حسین (ع) بیعت یا تعهد پذیرش و فرمانبری بگیرد. امام حسین (ع) نپذیرفت و برای نجات جان خویش، در 28 رجب سال 60، شبانه با همسر، فرزندان، برادران و برادرزادگان خود به سوی مکه حرکت کرد. امام در روز جمعه، سوم شعبان وارد مکه شد و بارها در اجتماع مسلمانان به بیان بی کفایتیها و انحرافهای اخلاقی یزید پرداخت.
از آن طرف، بسیاری از مردم کوفه که از زمان حکومت علی (ع) در آن شهر پیرو آن حضرت بودند، نامههای زیادی برای امام حسین (ع) نوشتند و او را برای فرماندهی مخالفان بنیامیه و پذیرفتن رهبری جهان اسلام به کوفه دعوت کردند. حضرت بعد از دریافت بیش از دوازده هزار دعوتنامه، پسرعموی خود، مسلم بن عقیل، را برای سامان دادن اوضاع کوفه و مدیریت مبارزه به آن دیار فرستاد. در آغاز ورود مسلم به کوفه، چون پیش از بیست هزار نفر با او پیمان همراهی بستند، نامهای به امام نوشت و درخواست کرد که به شتاب خود را به آن شهر برساند. کمی بعد یزید، حاکم ضعیف کوفه را عزل کرد و عبیدالله بن زیاد را- که به خاطر بدکاره بودن مادرش، مرجانه، و مشخص نبودن دقیق هویت پدر، به ابنمرجانه معروف بود- به فرمانداری کوفه منصوب کرد.
ابن زیاد با حیلهگری، تطمیع، خریدن مخالفان و خشونت بسیار زیاد، مردم را از دور مسلم پراکنده ساخت. مسلم خبر پیمان شکنی کوفیان را به امام نوشت و آن نامه را به «عبدالله یقطر» داد که به مکه ببرد و به امام تحویل دهد. عبدالله در راه دستگیر شد و به شهادت رسید. کمی بعد ابن زیاد، مسلم و هانی میزبانش، را دستگیر کرد و به شهادت رساند. امام حسین هم در پاسخ به دعوت شیعیان کوفه و هم به این خاطر که متوجه شد یزید کسانی را برای ترور او فرستاده است، برای جلوگیری از ریخته شدن خونش در حرم امن الهی، حج خود را ناتمام گذاشت و پس از سخنرانی افشاگرانه، در میان انبوه زائران خانه خدا، به سوی کوفه حرکت کرد. سپس در نامهای خطاب به مردم کوفه نوشت که بهزودی به آن شهر وارد میشود و آن را به «قیس بن مُسهّر» داد که به آنها برساند. مأموران ابن زیاد، قیس را دستگیر کردند و به وضع دردناکی به شهادت رساندند. کمی بعد، چون حضرت، از شهادت مسلم و پشت کردن کوفیان به او آگاه شد، موضوع را با صراحت به همراهان خود توضیح داد و از آنها خواست که تکلیف خویش را مشخص کنند. گروه زیادی برگشتند و تنها عده کمی از اعضای خانواده، خویشان و یاران وفادارش با او به حرکت ادامه دادند. کاروان کوچک حسینی روز دوم محرم سال 61 به کربلا رسید و به وسیله حُرّ و سپاهیانش از ادامه راه باز ایستاد. ابن زیاد بیش از سی هزار مرد مسلح را به فرماندهی عمربنسعد. به جنگ آن گروه کوچک فرستاد. سرانجام در روز دهم محرم سال 61 (عاشورا) امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از برادران، فرزندان، خویشان و یاران فداکارش، پس از مبارزهای سخت و نابرابر، با بدترین وضعی به شهادت رسیدند.
بعد از حادثه خونبار عاشورا، مأموران ابن زیاد، زنان، کودکان و امام سجاد(ع) را که در آن روزها بیمار بود، به عنوان اسیران جنگی نخست به کوفه، محل حکومت ابن مرجانه و سپس به شام (دمشق) پایتخت حکومت امویان بردند. خاندان پیامبر پس از ایراد سخنرانیهای آتشین و روشنگرانه حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) و بیش از یک ماه توقف در شام، به مدینه منوره بازگشتند.


عاشورا جلوهگاه هیجان ها و صفات مثبت
بعد از شهادت مظلومانة مسلم بن عقیل و یک ماه پیش از عاشورای خونین، علاوه بر امام حسین (ع) - که با عالم غیب پیوندی ناگسستنی داشت و باور داشت زنده نگهداشتن و استوار ساختن دین جدش، جز با کشته شدن او در راه خدا فراهم نمیشود- همراهان آن حضرت نیز که سی و دو نفر سواره و بقیه پیاده و یا جزو زنان، نوجوانان و کودکان بودند، نیز می دانستند که بهزودی با مزدوران سیه درون و خونخوار یزید روبهرو میشوند.
در چنین شرایطی، اضطراب عادیترین هیجانی است که به سراغ افراد میآید و پس از آن بروز حالاتی از تحریکپذیری، گمگشتگی و پرخاشگری. تا دیروز شمار زیادی از مردان به ظاهر مبارز و حق طلب همراهت بودند، با دورنمایی از چهره گشاده و آغوش باز مسلم بن عقیل و استقبال گرم هزاران نفر از دوستداران خود در کوفه و بصره، و اینک گروهی کمتر از صدنفر در راه بین مکه و عراق، آرام آرام حرکت میکنند با داغی که از خبرکشته شدن مسلم و هانی و عبدالله بر دل دارند. چگونه میتوان شب را زیر این آسمان غمزده، بدون اندوه و هراس به روز آورد و روز را آرام و بانشاط با حرکت به سوی قتلگاه نامعلوم خود سپری کرد؟
 

مرا در منزل جانان چه امن عیش؟چون هردم

جرس فریاد میدارد که: بربندید محملها
به واقع، هیچ میدان و زمان آزمایشی برای درک و ابراز هیجانهای منفی نمایانتر از مسیر مکه و کوفه و فاصله زمانی عید قربان و عاشورا نیست. اما امام حسین علیهالسلام و یاران باوفایش اینجا نیز همة معادلات علمی بشر را به هم میریزند و با گفتار و کرداری، فراتر از تبیینهای روانشناختی انسان مدار، مثبتترین حالتها و فرایندهای توحیدی را به نمایش میگذارند.