مشکلات روانی در آینه ارتباطات بین شخصی: محمد حسین قدیری
سؤال: ما به عنوان این که همگی مخلوق خداوند مهربان، انسان و فرزندان حضرت آدم(ع) هستیم چگونه باید با همنوعانمان که مبتلا به مشکلات روحی و روانی اند، برخورد کنیم (ساکنان خانه غربت یا سرای سالمندان، با معتادان، معلولان ذهنی، بیماران روحی و روانی و با خانواده های همین افراد که خود، شاهد پژمرده شدن گل های بوستان زندگی شان هستند و به خاطر عشق و دلبستگی شدیدشان آنها نیز رنج بسیاری را تحمل می کنند)؟
عبداللّه . ن (از استان اصفهان)
جواب: اگر چه پرسش از سوی یک نفر مطرح شده است ولی از آن جا که دربرگیرنده دقت و توجه به گروه های متعددی است و از سویی نیز دغدغه فکری بسیاری از افراد جامعه در ارتباط ها و معاشرت هاست، بر آن شدیم که جوابی نسبتا مفصل ارائه دهیم.
سرآغاز
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
خداوند متعال در خمیرمایه وجودی ما انسان ها احساس همنوع دوستی و کمک به همنوع را به ودیعت گذاشته است و از طرفی هم در معارف دین مبین اسلام، توصیه های متعدد و همه بعدی در مورد اخلاق فرد و مخصوصا اخلاق اجتماعی شده است. توصیه های اجتماعی که دوسویه است از یک سو، ناظر به تک تک افراد است و از سوی دیگر، ناظر به اجتماعی است که همنوع ما هستند. به عنوان مثال، حُسن ظن از سویی بهداشت روانی فرد را بیمه می کند و از سوی دیگر، حرمت، محبوبیت و نقش مؤثر افراد مورد معاشرت را حفظ می کند.
مسئولیت پذیری
به طور کلی، دین اسلام در تعالیم خود: اوّلاً به هر دو بعد جسمانی و روحانی و رفع نیازهای آنها به شکل متعادل، توجّه دارد و ثانیا به هر دو بعد فردی و اجتماعی انسان و انجام دادن وظایف و مسئولیت های مرتبط با آنها عنایت دارد.
آنچه مهم است، این است که نسبت به کسانی که مشکل روانی دارند باید عنایت ویژه ای شود؛ چرا که آنها نسبت به بسیاری از این توصیه ها (محبت، رفع نیاز عاطفی، مشورت و…) تشنه تر هستند. پس ما در قبال انسان های دیگر (سالم و بیمار، جسمانی و روانی) دو وظیفه خطیر داریم:
1 . بی تفاوت نباشیم (تسهیل گری): مثلاً از طریق رفع نیازهای مادّی و عاطفی، تشویق، دعوت به صبر و… به تعبیر بسیار شیرین و پرمغز ملا محسن فیض کاشانی:
بیا تا مونس هم، یار هم، غمخوار هم باشیم
انیس جانِ غم، فرسوده بیمار هم باشیم
دوای هم، شفای هم، برای هم، فدای هم
دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشیم
غم هم، شادی هم، دین هم، دنیای هم گردیم
بلای یکدگر را چاره و ناچار هم باشیم
یکی گردیم در کردار و در گفتار و در رفتار
زبان و دست و پا یک کرده، خدمتکار هم باشیم.
2 . بازدارنده نباشیم (عدم تخریب گری روانی): از اهانت، غیبت، افشای راز، اتّهام زدن و… بپرهیزیم.
شیوه های برخورد
شیوه های برخورد با این افراد را باید در سه هدف کلی بهداشت روانی جستجو کنیم. حفظ و ارتقای سلامت و فکر افراد جامعه یکی از مهم ترین اهداف کلی بهداشت روان محسوب می شود که از سه طریق، قابل پی گیری است؛ یعنی اهداف بهداشت روانی در همین سه بخش، قابل بررسی است.
1 . پیشگیری، 2 . درمان، 3 . بازتوانی.(1)
از آن جا که تأمین برخی از این اهداف، تنها از متخصّص ساخته است، ما باید طبق نظر او رفتار خودمان را تنظیم کنیم؛ اما در برخی از موارد، کمک های شایانی از همه افرادی که به گونه ای با بیمار برخورد دارند، می توان توقّع داشت؛ کمک هایی که عمدتا در بخش بازتوانی خلاصه می شوند.
فنون بازتوانی
بازتوانی یعنی حفظ و بازیافت نیروی سابقِ بیمار به طوری که حداکثر سازگاری را با محیط (اجتماعی، شغلی، خانواده و…) پیدا کند که البته این امر، نیاز به ابزار و فنونی دارد که زیر چتر فنون توان بخشی یا بازتوانی قرار می گیرند و از جمله این فنون می توان به موارد ذیل اشاره کرد.
1 . توجه به اصول اساسی بهداشت روانی در روابط و برخوردها
احترام به شخصیت دیگران، شناخت توانایی ها و محدودیت ها، شناسایی نیازها، عنایت به زندگی کردن در «زمان حال» و…
2 . تصحیح و تعلیم بینش آنها
الف) تصحیح افکار غیر عاقلانه:(2) مثل باورهایی از این قبیل که: 1 . منشأ بدبختی های انسان ها در بیرون افراد است؛ 2 . اگر کارها درست و طبق میل پیش نرود، وحشتناک، هولناک و افتضاح خواهد بود؛ 3 . فکر فرار از مشکلات و مسئولیت ها و توجه به فلسفه نامعقول لذّت پرستی موقتی یا اصرار بر ارضای آنی؛ 4 . انسان ها پست اند (اجتناب از روابط اجتماعی سازنده)؛ 5 . توجه افراطی به گذشته.
ب) معطوف ساختن توجه آنها به خطاهای شناختی:(3)
1. تفکر همه یا هیچ: بیمار اشتباها گمان می کند که اگر توفیق کامل در حل مشکل، اصلاح یا تغییر پیدا نکند کار تمام شده است (کامل گرایی دارد یعنی تا کاملاً موفّق نشده، رضایت خاطر ندارد) در صورتی که از گام به گامِ پیشرفت هایش بی خبر است؛ پیشرفت هایی که هر لحظه اش می تواند نقش تقویتی در مراحل بالاتر داشته باشد؛ پیشرفت هایی که خود نسبت به گذشته، موفقیت نسبی محسوب می شوند؛
2 . تعمیم مبالغه آمیز: هر حادثه منفی ای شکستی همیشگی در پی دارد؛
3 . فیلتر ذهنی: تنها به جنبه های منفی می اندیشد و از کنار جنبه های مثبت، بی تفاوت می گذرد. از طبیعت، تنها بدی ها را می بیند و لحظه ای غرق در نغمه بلبل، زیبایی رنگین کمان و… نمی شود؛
4 . نتیجه گیری شتاب زده: بی دلیل، واکنش های دیگران را منفی می پندارد. پیشگویی و پیش بینی بدی و گرفتاری می کند؛
5 . درشت نمایی: حوادث را بدون توجه به تناسب آن در نظر می گیرد (از کاهی کوه ساختن)؛
6. عبارت های بایددار: با کلمات باید و نباید، برای خود، الزام های اجباری می سازد و با آنها به نقد خود و دیگران می پردازد؛
7 . برچسب زدن: خطاها را به حساب شخصیت خود می گذارد و مثلاً به جای این که بگوید: در این کار اشتباه کردم، می گوید: من اشتباه کار هستم (کلّی سازی)؛
8 . شخصی سازی و سرزنش: گناه را به گردن خود می گیرد. به خاطر کارهایی که واقعا مسئول آن نبوده، خود را سرزنش می کند؛
ج) ارزیابی اولیه و ثانویه:(4) بیماری و مشکل، مثل بدهی است و استعدادها و توانایی ها مثل بانکی پُر از ذخیره اند. به فرد بفهمانیم که بدهی تو این مقدار است (تعیین دقیق مشکل) و سرمایه بانکی تو این همه استعداد و توانایی بالفعل و بالقوه است. بعد، او را تشویق کنیم تا از حساب توانایی هایش مقداری سرمایه قدرت، بینش، تلاش، عزّت نفس، تجربه و… بردارد و حساب ناچیز بدهی اش (گرفتاری، دغدغه ذهنی و روانی و…) را تسویه کند. در این صورت است که فرد، اوّلاً می داند مشکلش چیست، و ثانیا می فهمد که با این مشکل، چگونه باید مقابله کند، و این یعنی همان اعتماد به نفس و مدیریت موفقیت.
د) معرفی پایگاه اَمن معنویت (دعا، توکل و دوستی با خدا): دعا، هر نیاز روان شناختی بشر را برآورده می سازد: 1 . بر زبان آوردن هیجان ها . با این عمل، هیجان ها شناختی می شوند و شناخت به ما قدرت کنترل و مدیریت هیجان می دهد؛ 2 . احساس این که شریک غم داریم؛ کسی که محرم نگرانی های ماست؛ همان نگرانی هایی که حتی به نزدیکان نمی گوییم و این، اشاره به همان نکته ای دارد که روان شناسان، بیان داشته اند که وقتی ما گرفتار هیجان ها و غم های فشرده در سینه و تألّم روحی هستیم، برای معالجه لازم است مشکلات و گرفتاری های خود را برای کسی بگوییم و به اصطلاح، درد دل خود را بیرون بریزیم. وقتی نمی توانیم این حرف ها را به هیچ کس دیگر بگوییم، همیشه می توانیم خداوند را در کنار خود، محرم اسرار خود قرار دهیم؛ همان خدایی که قادر مطلق و مهربان است و پایگاه امن ما در مشکلات است. 3 . دعا کردن، انسان را وادار به حرکت، پویایی و نشاط در عمل و زندگی می کند.(5)
3 . انتخاب واژه های مثبت در برخوردها
ما می توانیم نقش مؤثری در بهبود فرد داشته باشیم؛ بدون این که هیچ هزینه وقتی و مادّی برای مان داشته باشد و این با بیان کردن عبارت های مثبت ممکن می شود (عدم تکرار واژه بیماری، تلقین لحظه به لحظه این که الآن بهتر از قبل هستی و…). پیامبر(ص) از محلی عبور می کردند. مردم، گرد مجنونی جمع شده بودند. پیامبر پرسید: «مشکل او چیست؟». گفتند: «مجنون است». پیامبر فرمود: «نه، بلکه او مبتلا به بیماری روحی است. مجنون کسی است که دنیا را بر آخرت برگزیند».(6)
4 . اطلاعات در مورد اختلاف
مطمئنا فردی که اطلاعات عمومی ای نسبت به بیماری های روانی و علل و شیوه های بیان (سطح رفتار، گفتار، بدن، شناخت و…) را می داند، بهتر از فردی که نسبت به این مباحث، بی اطلاع است عمل می کند. به عنوان مثال، فرد اول، هیچ گاه از فردی که مبتلا به وسواس است و او را نجس به حساب آورده است ناراحتی ای به دل ندارد؛ چون می داند که او در دام بیماری سختی افتاده است که روح، فکر و توانایی او را در چنگ های خود گرفته است یا این فرد مطلع، هیچ گاه عدم شرکت یک فرد افسرده به مهمانی او را به حساب بی احترامی به او نمی گذارد؛ چون که می داند ویژگی این نوع بیماری، این گونه رفتار را می طلبد.
5 . کارْدرمانی (Occupational Therapy)
گاهی ما از این که می بینیم یک معتاد، بیمار روانی یا یک سالمند، مشغول کار است، احساس ترحّم و شفقّت می کنیم، بدون این که به نتایج توان بخشی و بازتوانی بسیار مثبت آن، آگاه باشیم. کار، توجه بیمار را از وضع گرفتاری و بیماری اش منصرف می کند. پرداختن به کارِ مورد علاقه، موجب توجه فرد به توانایی ها و بخش مثبت وجودش می گردد و هم زمان، احساس عزّت نفس، کفایت کارآمدی، هدفداری، توجه به آینده، دل کندن از افکار معطوف به گذشته و ترک خیال پردازی های طولانی و مضر در او نقش می بندد.(7)
6 . مدارا
اگر از طرف افرادی که دارای مشکل روانی هستند مورد اهانت، فحاشی یا اذیت قرار گرفتیم، صبر پیشه کنیم و با سخنان خودمان باعث آزار نزدیکان او نشویم؛ در عوض، بهتر است که با آنها مدارا کنیم.
7 . همدلی (Empathy) نه همدردی (Sympathy)
همدلی یکی از مؤلفه های ارتباط یاری بخش است یعنی با احساسات فرد مقابلْ شریک شدن، با دقّت به او گوش دادن و احساسات او را احساسات خود یافتن، بدون این که در احساسات او غرق شویم(همدردی). کسی که غرق در احساسات فرد مقابل شود (مثلاً با گریه کردن، بی تابی و…) اعتماد فرد آسیب دیده را به خود جلب نمی کند (عدم یافتن پایگاه امن و تکیه گاه قابل اعتماد).
8 . کمک به تمرینات خودیاری
یکی از عمده ترین مشکلات درمانگرها این است که بیماران، تمرینات خودیاری را در فواصل جلسات درمانی انجام نمی دهند (مثلاً با ترک فعالیت های رضایت بخش، عدم مصرف دارو و…).(8) برخی از افراد جامعه، نادانسته، مشوّق بیماران در ترک برخی از مسائل خودیاری هستند که برای بیمار، بسیار حیاتی است. آنها با دوستی خاله خرسه خود، بیمار را نسبت به عوارض دارو می ترسانند، بدون این که توجه کنند که این دارو، کمک شایانی در آماده سازی برای توان بخشی و روان درمانی ایفا می کند.
9 . ترک تناقض گویی
بیمار را نسبت به حقیقت بیماری اش آگاه سازیم.
10 . اَنگ و مارک (lable) نزنیم
تحقیقات نشان می دهد که نامیدن، لقب دادن و مارک زدن با کلمات توهین آمیز، تحقیر و تعابیر ترحّم گونه، حس اعتماد به نفس و عزّت نفس بیمار را نسبت به افراد عادی پایین می آورد.(9)
11 . تعلیم و تسلیم شدن به قضای الهی
بر اساس تحقیقات چند ساله ای که یک محقق اروپایی در کشورهای مسلمان نشین افریقایی انجام داده است، در مورد اعتقاد خود در حوادث به قضای الهی (که از مسلمانان فراگرفته بود)، چنین گفته است: «این فلسفه و نوع تفکر، بیشتر از هزاران مخدّر و مسکّن، باعث تسکین و راحتی اعصابم گردید».
12 . خودمان را جای بیمار بگذاریم
طبق نظر متخصصان، هیچ فردی نسبت به بیماری های روانی، مصونیت صد در صد ندارد و احتمال ابتلا در شرایط بحرانی و تنش ها و ناکامی های سخت، برای همه وجود دارد. پس با دیگران، همان گونه رفتار کنیم که دوست داریم در صورت ابتلا، با ما رفتار شود.
1 . بهداشت روانی، بهروز میلانی فر، تهران: نشر قومس، 1378.
2 . زندگی عاقلانه، آلبرت الیس، مترجم: مهرداد فیروزبخت، تهران: رشد، ص 250.
3 . از حال بد به حال خوب (شناخت درمانی)، دیوید بُرْنز، ترجمه: مهدی قراچه داغی، تهران: آرین کار، ص230(با اندکی تلخیص و اضافه).
4 . رویارویی با چالش های زندگی و فن آوری، علی محمد گودرزی، خدمات فرهنگی رسا، ص 17 .
5 . آیین زندگی، دیل کارنگی، ترجمه: جهانگیر افخمی، تهران: ارمغان، 1376، ص 196.
6 . مشکاة الانوار، ص 270.
7 . بهداشت روانی، ص 199.
8 . از حال بد به حال خوب، ص 555.
9 . آیین زندگی، ص 269 (با اندکی تغییر).