زندگی عاقلانه

ای برادر قصه چون پیمانه است// معنا اندر وی بسان دانه است// دانه معنی بگیرد مرد عقل// ننگرد پیمانه را گر گشت نقل‏

 

سئوال از خدا و معاد دو گونه است:
1- حقیقی( از دورن می جوشد)
- عارضی( از بیرون می جوشد)

ما با سئوالات اساسی بشر در برخی موارد به شکل واقعی روبرو می شویم درباره آن تحقیق و مطالعه و بحث می کنیم و متناسب آن برای زندگی برنامه ریزی می کنیم ( که اغلب انسان ها برنامه جدی برای این جا ندارند)
بیشتر وقت ها موقعیت ها به ما شوکی وارد می کنم که سبب می شود لحظاتی به آغاز و انجام مان فکر کنیم به عنوان نمونه وقتی با مرگ یکی از دوستان یا عزیزان روبرو می شویم به فانی بودن دنیا اعتراف می کنیم تصمیم می گیریم آدم خوبی باشیم از دیگران حلالیت بطلبیم و بعد از چند روز همه چیز فراموش ما می شود.
برخی از بازیگران و هنر پیشه ها وقتی در نقشی قرار میگیرند که در آن از دنیا می روند و یا به اغما و کما می روند و بعد زنده می شوند یا در رابطه با آخرت بازی می کنند مدتی تغییر می کنند موقع اذان اشک می ریزند و مرگ اندیشی یشان بالا می رود و بعد از مدتی که نقش جدید می گیرند دنیایی دنیایی می شوند و باورهای دینی و رفتارهای دینی (روزه، حجاب و...)را به سخره می گیرند.
چه کنیم؟
در این که معادی هست شک نیست باید با «برنامه و محاسبه ذهنی و کتبی» همیشه در مسیر باشیم و از غفلت شکن ها کمک بگیریم:
- دوستی با افراد عرفانی و معنوی
- دیدار عالمان ربانی
- زیارت قبور به ویژه شهدا و امامان
- ذکر دائم
- تفکر به آیات الهی (آفاق و انفس)
- توبه و بازگشت به جاده در صورت خاکی زدن
- محاسبه روزانه
- غربان همنشینان بد